world of words

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

کسی که برای دوست داشتنش نیاز به داشتنش نداری، می تواند کشنده ترین دشمن تو باشد یا مرهم همه دردهات. کسی که با سکوتش، با بی اعتناییش ، با ندیدنش، با نبودنش، با بی خبری محض، با سکوت ممتد طولانی، با عکس تازه تلگرامش، با استیکری که پیش تر دوست داشت، با یادآوری های بی ربط در خیابان های شهر، با شنیدن آهنگی که دوست داشت، با دیدن اسم کوچکش روی کارت ویزیت پزشکی در بیمارستانی شلوغ، با راه رفتن در پیاده روی بارانی، با ایستادن پشت چراغ قرمز وصال، با پیراشکی خسروی، با هر بهانه با ربط و بی ربط مست شوی و تمام ذهنت پر شود از تصویر لبخند بی نظیرش. بوی تنش بپیچد در مشامت و لبخند بزنی با همه دردها که دارند تو را بی وقفه می کاهند، وبی اعتنا به زوالت با خود بگویی چقدر خوب است که دوستش دارم. او خطرناک ترین دشمن توست، همان که عزیزترین است. کمکت میکند بارها و بارها بمیری، بدون آن که بفهمی تمام شده ای. اما اگر بخواهدت، آخ..... توانش را ندارم که به آن بهشت حتا فکر کنم. و چه کسی است نداند همین امید روشن است که در انتهای تاریکی مثل فانوسی دلخواه سوسو می زند و میان تو و جنون نشسته و لبخند می زند و لالایی میخواند و world of words...
ما را در سایت world of words دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : worldofwordso بازدید : 136 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 5:13

خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود و مـاه را زِ بلندایش به روی خاک کشیدن بود پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پرید و پنجه به خالی زدکه عشق ـ ماه بلند من ـ ورای دست رسیدن بودگل شکفته ! خداحافظ، اگرچه لحظــه دیـــدارتشروع وسوسه‌ای در من، به نام دیدن و چیدن بودمن و تو آن دو خطیـم آری، موازیــان به ناچاریکه هردو باورمان ز آغـاز، به یکدگــر نرسیدن بوداگرچه هیچ گل مرده، دوباره زنده نشد امّابهار در گل شیپـوری، مدام گرم دمیدن بودشراب خواستم و عمرم، شرنگ ریخت به کام منفریبکــار دغل‌پیشه، بهانه ‌اش نشنیـدن بودچه سرنوشـت غم‌انگیزی، که کرم کوچک ابریشمتمام عمر قفس می‌بافت، ولی به فکر پریدن بود  حسین منزوی world of words...
ما را در سایت world of words دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : worldofwordso بازدید : 152 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 5:13